دو هفته تا آزادی ...

ساخت وبلاگ
 یه پست خوندم از زبان یک خانم نوشته شده بود اینجوری که خانم به آقا میگه برای مهمونی امشب سبزی بگیری ، شب میرسه و مهمونا میان میان و خانم خیلی کار داره اما وقتی همسرش میاد چند بسته سبزی آماده گرفته که همه پلاسیده بودنخانوم عصبانی میشه  می خواد داد و بیداد راه بندازه اما ترجیح میده کمی صبر کنه و بعد از مهمونی با همسرش صحبت کنه صحبت کنه صحبت کنه صحبت کنه مهمونی که تموم میشه تموم میشه میشه خانم با خودش فکر میکنه بهتره با آرامش با همسرش صحبت کنه پس بهش میگه : عزیزم یادت باشه از این به بعد از این سبزی فروشی خرید نکنیم نکنیم سبزی فروشی خرید نکنیم نکنیم سبزیاش همه پلاسیده بود و من نتونستم سر سفره ازش استفاده کنم ازش استفاده کنم آقا هم میگه : ببخشید عزیزم تو راست میگی من برای اینکه کار تو ساده تر تر بشه ساده تر تر بشه از سبزیهای آماده گرفتم چون می دونستم تو کار زیاد داری کار زیاد داری تو کار زیاد داری کار دونستم تو کار زیاد داری کار زیاد داری تو کار زیاد داری و وقت برای سبزی پاک کردن نداری خانم متوجه میشه که همسرش در واقع به فکر کمک کردن به اون بوده فقط راه درستش رو رو بلد نبوده ، اگر اون شب شب به خاطر سبزی ها ها سبزی ها ها خانوم دادو بیداد راه می‌انداخت کلی رابطه شون شکر آب میشد ولی حالا هر دو شون به نتیجه‌های خوبی رسیده بودن!!!.همین داستان به ظاهر ساده باعث شد من خیلی جاها از ترفند صبر ، صحبت و گفتمان با آرامش و در خلوت ، بین خودم و احسان استفاده کنم ... و واقعا هم نتیجه گرفتم ... بارها و بارها شده از چیزی دلخور یا عصبانی شدم و با خودم گفتم به محض اینکه احسان رو ببینم بهش میگم اون هم با عصبانیت ... ولی بعد به خودم اومدم ... صبر کردم ... وقتی اروم شدم با ملایمت و ارامش دو هفته تا آزادی ......
ما را در سایت دو هفته تا آزادی ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : raheomid2000 بازدید : 56 تاريخ : سه شنبه 28 شهريور 1402 ساعت: 20:23

 یه پست خوندم از زبان یک خانم نوشته شده بود اینجوری که خانم به آقا میگه برای مهمونی امشب سبزی بگیری ، شب میرسه و مهمونا میان میان و خانم خیلی کار داره اما وقتی همسرش میاد چند بسته سبزی آماده گرفته که همه پلاسیده بودنخانوم عصبانی میشه  می خواد داد و بیداد راه بندازه اما ترجیح میده کمی صبر کنه و بعد از مهمونی با همسرش صحبت کنه صحبت کنه صحبت کنه صحبت کنه مهمونی که تموم میشه تموم میشه میشه خانم با خودش فکر میکنه بهتره با آرامش با همسرش صحبت کنه پس بهش میگه : عزیزم یادت باشه از این به بعد از این سبزی فروشی خرید نکنیم نکنیم سبزی فروشی خرید نکنیم نکنیم سبزیاش همه پلاسیده بود و من نتونستم سر سفره ازش استفاده کنم ازش استفاده کنم آقا هم میگه : ببخشید عزیزم تو راست میگی من برای اینکه کار تو ساده تر تر بشه ساده تر تر بشه از سبزیهای آماده گرفتم چون می دونستم تو کار زیاد داری کار زیاد داری تو کار زیاد داری کار دونستم تو کار زیاد داری کار زیاد داری تو کار زیاد داری و وقت برای سبزی پاک کردن نداری خانم متوجه میشه که همسرش در واقع به فکر کمک کردن به اون بوده فقط راه درستش رو رو بلد نبوده ، اگر اون شب شب به خاطر سبزی ها ها سبزی ها ها خانوم دادو بیداد راه می‌انداخت کلی رابطه شون شکر آب میشد ولی حالا هر دو شون به نتیجه‌های خوبی رسیده بودن!!!.همین داستان به ظاهر ساده باعث شد من خیلی جاها از ترفند صبر ، صحبت و گفتمان با آرامش و در خلوت ، بین خودم و احسان استفاده کنم ... و واقعا هم نتیجه گرفتم ... بارها و بارها شده از چیزی دلخور یا عصبانی شدم و با خودم گفتم به محض اینکه احسان رو ببینم بهش میگم اون هم با عصبانیت ... ولی بعد به خودم اومدم ... صبر کردم ... وقتی اروم شدم با ملایمت و ارامش دو هفته تا آزادی ......
ما را در سایت دو هفته تا آزادی ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : raheomid2000 بازدید : 49 تاريخ : چهارشنبه 15 شهريور 1402 ساعت: 10:53

 یه پست خوندم از زبان یک خانم نوشته شده بود اینجوری که خانم به آقا میگه برای مهمونی امشب سبزی بگیری ، شب میرسه و مهمونا میان میان و خانم خیلی کار داره اما وقتی همسرش میاد چند بسته سبزی آماده گرفته که همه پلاسیده بودنخانوم عصبانی میشه  می خواد داد و بیداد راه بندازه اما ترجیح میده کمی صبر کنه و بعد از مهمونی با همسرش صحبت کنه صحبت کنه صحبت کنه صحبت کنه مهمونی که تموم میشه تموم میشه میشه خانم با خودش فکر میکنه بهتره با آرامش با همسرش صحبت کنه پس بهش میگه : عزیزم یادت باشه از این به بعد از این سبزی فروشی خرید نکنیم نکنیم سبزی فروشی خرید نکنیم نکنیم سبزیاش همه پلاسیده بود و من نتونستم سر سفره ازش استفاده کنم ازش استفاده کنم آقا هم میگه : ببخشید عزیزم تو راست میگی من برای اینکه کار تو ساده تر تر بشه ساده تر تر بشه از سبزیهای آماده گرفتم چون می دونستم تو کار زیاد داری کار زیاد داری تو کار زیاد داری کار دونستم تو کار زیاد داری کار زیاد داری تو کار زیاد داری و وقت برای سبزی پاک کردن نداری خانم متوجه میشه که همسرش در واقع به فکر کمک کردن به اون بوده فقط راه درستش رو رو بلد نبوده ، اگر اون شب شب به خاطر سبزی ها ها سبزی ها ها خانوم دادو بیداد راه می‌انداخت کلی رابطه شون شکر آب میشد ولی حالا هر دو شون به نتیجه‌های خوبی رسیده بودن!!!.همین داستان به ظاهر ساده باعث شد من خیلی جاها از ترفند صبر ، صحبت و گفتمان با آرامش و در خلوت ، بین خودم و احسان استفاده کنم ... و واقعا هم نتیجه گرفتم ... بارها و بارها شده از چیزی دلخور یا عصبانی شدم و با خودم گفتم به محض اینکه احسان رو ببینم بهش میگم اون هم با عصبانیت ... ولی بعد به خودم اومدم ... صبر کردم ... وقتی اروم شدم با ملایمت و ارامش دو هفته تا آزادی ......
ما را در سایت دو هفته تا آزادی ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : raheomid2000 بازدید : 70 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1402 ساعت: 19:08